خرازی

لغت نامه دهخدا

خرازی. [خ َرْ را ] ( ص ، اِ ) مهره های در رشته کشیده شده. ( از ناظم الاطباء ). || مهره فروش. ( ملخص اللغات حسن خطیب ). امروز فروشنده صابون و عطر و شانه و مقراض و قلمتراش و آینه های کوچک و قوطی سیگار و سر سیگارو کش و امثال آنرا خرازی گویند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(خَ رّ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) دکانی که در آن مهره ، آینه ، گردن بند و زیورآلات زنانه به فروش می رسد.

فرهنگ عمید

جایی که در آن مهره، گردنبند، آینه، شانه، عطر، جوراب، زینتآلات زنانه، و مانند آن فروخته می شود.

فرهنگ فارسی

کسی که مهره وگردن بندو آینه وشانه وعطروجوراب و، سایرزینت آلات زنانه میفروشد، خرازی فروش هم گویند
۱ - شغل خراز . ۲ - ( اسم ) دکان خراز . توضیح بمعنی مهره فروش در عربی ((خرزی ) ) ( منسوب به خرز بمعنی مهره ) بکار رود .
مهره های در رشته کشیده شده یا مهره فروش .

ویکی واژه

merceria
دکانی که در آن مهره، آینه، گردن بند و زیورآلات زنانه به فروش می‌رسد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم