حلیه

فرهنگ معین

(حِ یِ ) [ ع . حلیة ] (اِ. ) زینت ، زیور، جِ حلی .

فرهنگ عمید

۱. زیور، زینت، پیرایه.
۲. صورت ظاهر انسان، هیئت انسان.
۳. چگونگی پیکر و رنگ چهره.

فرهنگ فارسی

حیلت، زیور، زینت، پیرایه، ظاهروهیئت انسان
( اسم ) زینت زیور پیرایه . جمع : حلی و حلی . یا حلی. انسانی . هیات ظاهری انسان و رنگ چهر. وی .
نام قلعه ای از قلاع ثغر در کوه صبر در سرزمین یمن

فرهنگ اسم ها

اسم: حلیه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: helye) (فارسی: حِليه) (انگلیسی: helye)
معنی: زینت، زیور، مجازا خوش صورت، خوش اندام، پیرایه، ( به مجاز ) مشخصات صورت و اندام

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حِلْیَةٍ: زیور
ریشه کلمه:
حلی (۹ بار)
«حِلْیَة» از مادّه «حَلْی» به معنای زینت.

ویکی واژه

حلیة
زینت، زیور، جِ حلی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال جذب فال جذب فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت