جهانبانی

لغت نامه دهخدا

جهانبانی. [ ج َ هام ْ ] ( حامص مرکب ) سمت جهانبان. جهانداری. سلطنت. پادشاهی : زمام ملک و پادشاهی در قبضه او نهد و جهانبانی و جهانداری او را دهد. ( فارسنامه ابن بلخی ).
چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری
چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی.خاقانی.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) سلطنت ، پادشاهی .

فرهنگ عمید

پادشاهی، سلطنت.

فرهنگ فارسی

سلطنت پادشاهی .

ویکی واژه

سلطنت، پادشاهی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال راز فال راز فال میلادی فال میلادی فال پی ام سی فال پی ام سی