جعل کردن

لغت نامه دهخدا

جعل کردن. [ ج َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خبر دروغ اختراع کردن. ( ناظم الاطباء ). هر چیز ساختگی و نااصل را بجای اصل قرار دادن و اصلی جلوه دادن. رجوع به جعل ( اصطلاح حقوق ) شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- کردن ساختن . ۲- آفریدن خلق کردن . ۳- قرار دادن وضع کردن . ۴- تقلب کردن ( در اسناد و غیره ) : ( ( فلانی سند جعل میکند. ) )

ویکی واژه

falsificare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم