لغت نامه دهخدا وضع کردن. [ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ایجاد کردن. اختراع نمودن. قرار دادن. نهادن.- وضع کردن بیضه ؛ تخم نهادن.|| کاستن. کم کردن. منها کردن.