پرپا

لغت نامه دهخدا

پرپا. [ پ َ ] ( اِ مرکب ) کبوتر پاموز ( ؟ ). ( غیاث اللغات ). پرپای. مُسَروَل. مُسَروَله. کبوتری که بر پنجه و بالای آن پر بسیار دارد. کبوتر پرپا، حمامه مُسَروَله. ورشان. و رجوع به پرپای شود.
پرپا. [ پ ُ ] ( اِ مرکب ) هَدبه. خرخدا. خرخاکی. پرپایه. حمارالبیت.

فرهنگ عمید

ویژگی کبوتری که در پاهای او نیز پر روییده باشد.
= خرخاکی

فرهنگ فارسی

کبوتری که درپای اونیزپرروئیده باشد
( اسم ) خرخاکی خرخدا حمارالبیت پر پایه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم