نیش دار

لغت نامه دهخدا

نیشدار. ( نف مرکب ) صاحب نیش. دارنده نیش. آنکه نیش دارد چون عقرب و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ). گزنده. نیش زن :
بیندیش از آن پشّه نیشدار
که نمرود را گفت سر پیش دار.نظامی.|| ذوناب. آنکه نیش دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). حیوان درنده. || آزارنده. زننده. ( یادداشت مؤلف ). موهن. اهانت آمیز. ( فرهنگ فارسی معین ): کنایه یا سخن نیشدار؛ طعنه و سخن ملامت آمیز و دلازاری که به قصد آزردن و توهین کسی ادا شود.

فرهنگ معین

(ص فا. ) ۱ - آن که نیش دارد. ۲ - دارای نوک تیز. ۳ - اهانت آمیز.

فرهنگ عمید

۱. دارای نیش.
۲. [مجاز] زننده و آزاردهنده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه نیش دارد : ذوناب : (( جانور نیشدار . ) ) ۲ - دارای نوک تیز . ۳ - موهن اهانت آمیز : (( در حالی که با آب بازی بازی میکرد بحرفهای او که گزنده و نیشدار شده بود گوش داد . ) )

ویکی واژه

آن که نیش دارد.
دارای نوک تیز.
اهانت آمیز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال احساس فال احساس فال عشقی فال عشقی فال پی ام سی فال پی ام سی