مداوم

لغت نامه دهخدا

مداوم. [ م ُ وِ ] ( ع ص ) ثابت قدم. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). درنگ نماینده و برکاری ایستنده. ( آنندراج ). پی گیر. دوام کننده. بادوام. || مواظب. ( ناظم الاطباء ). || همیشه دارنده. ( آنندراج ). || دوام دهنده. مداومت کننده. ( فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از مداومة. در تمام معانی رجوع به مداومت و مداومة شود.

فرهنگ معین

(مُ وِ ) [ ع . ] (اِفا. ) دوام دهنده ، ادامه دهنده .

فرهنگ عمید

همیشگی، دائم.

فرهنگ فارسی

دوام دهنده، ادامه دهنده ، مواظب و ثابت قدم، کسی که کاری راهمیشه انجام بدهد
( اسم ) ۱- دوام دهنده مداومت کننده . ۲- ثابت قدم .
چوبکی که بدان جوشش دیگ فرو نشانند

دانشنامه عمومی

مداوم (فیلم ۱۹۴۸). مداوم ( به هندی: Ziddi ) یا یک دنده ( به انگلیسی: Land of the young ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۴۸ و به کارگردانی شاهید لطیف است. در این فیلم بازیگرانی همچون دو آناند، کامینی کاشال و پران ایفای نقش کرده اند.

ویکی واژه

continuamente
دوام دهنده، ادامه دهنده.
چیزی که پایدار باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ