مبرات. [ م َ ب َرْ را ] ( ع اِ ) ج ِ «مبرة». خیرات و اعمال خیر و دهشته. ( ناظم الاطباء ). نیکیها. اعمال خیر. کارهای نیک : ابن الجراح او را بفریفت و بطریق مهادات و ملاطفت و انواع مبرات بدست آورد و او را بکشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 310 ). ابواب خیرات و مبرات بر عامه خلایق گشاده. ( المعجم چ دانشگاه ص 13 ). پادشاه زاده هولاکو که هر یک را برقدر و منزلت با مبرات و صلاحت باز می گردانید. ( جهانگشای جوینی ). مبراة. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «ب ری » ) ناقة مبراة، ناقه بُرَه در بینی کرده شده. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ). ماده شتر حلقه در بینی کرده. ( ناظم الاطباء ). مبراة. [ م ِ ] ( ع اِ ) ( از «ب ری » ) کارد کمان تراش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || قلمتراش و چاقو. || رنده نجاری. || سوهان. ( ناظم الاطباء ).