ماسبق

لغت نامه دهخدا

ماسبق. [ س َ ب َ ] ( ع اِ مرکب ) آنچه گذشته باشد. ( آنندراج ). کلمه فعل مأخوذ از تازی ، هر آنچه گذشته باشد وپیشی گرفته باشد و گفته شده و کرده شده. ( ناظم الاطباء ). آنچه گذشته است : قانون عطف ماسبق نمی شود یا قانون بماسبق حکم نکند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- عطف بماسبق ؛ در شمار گذشته آوردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). عطف به آنچه گذشته. امری را به امرسابق پیوند دادن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(سَ بَ ) [ ع . ] (ص . ) گذشته ، پیشینه . عطف به . مربوطه به گذشته ، امری را به امر سابق پیوند دادن .

فرهنگ عمید

۱. آنچه گذشته و پیشی گرفته باشد.
۲. پیشینه.

فرهنگ فارسی

آنچه گذشته وپیشی گرفته باشد، پیشینه
( جمله فعلی و اسم ) ۱- آنچه گذشته باشد . ۲- پشینه سابق . یادر ماسبق .سابقا. چو ...در ماسبق عبارت از جمله ورق پاره ای بود که بجای سیم وزر جاری و بکار آمدی . یا عطف به ماسبق . عطف بانچه گذشته امری را بامرسابق پیوند دادن .
آنچه گذشته باشد

ویکی واژه

گذشته، پیشینه. عطف به. مربوطه به گذشته، امری را به امر سابق پیوند دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت