فطانت

لغت نامه دهخدا

فطانت. [ ف َ ن َ ] ( ع اِمص ) زیرکی و دانایی. ( غیاث ). زیرکی و هوشیاری. || ( مص ) درک کردن. دریافتن. ( فرهنگ فارسی معین ). فهمیدن و ادراک کردن. || ماهر شدن در کاری. ( از اقرب الموارد ).
فطانة. [ ف َ ن َ ] ( ع مص ) فطانت. رجوع به فطانت شود.

فرهنگ معین

(فَ یا فِ نَ ) [ ع. فطانة ] ۱ - (مص م. ) درک کردن، زیرک و دانا بودن. ۲ - (اِمص. ) ادراک، دریافت. ۳ - زیرکی، هوشیاری.

فرهنگ عمید

زیرکی، هوشیاری، دانایی.

فرهنگ فارسی

درک کردن، زیرک ودانابودن، زیرکی، هوشیاری ودانایی درامری
۱ - ( مصدر ) درک کردن دریافتن ۲ - ( اسم ) دریافت اندر یافت ۳ - زیرکی هوشیاری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال جذب فال جذب