فراز آوردن

لغت نامه دهخدا

( فرازآوردن ) فرازآوردن. [ ف َ وَ دَ ] ( مص مرکب )فراهم آوردن و گرد کردن : لشکر به حرب فرازآورد و مسلمانان صف کشیدند. ( ترجمه تاریخ طبری ).
به روم اندرون هرچه بودش ز گنج
فرازآوریده ز هر سو به رنج.فردوسی.برو لشکر آور ز هر سو فراز
نباید که این کار گردد دراز.فردوسی.رجوع به فراز شود. || نیز بمعنی آوردن باشد، چنانکه فراز هیچ معنی ندهد مگر تأکید را :
یکی مجمر آتش بیاورد باز
بگفت از بهشت آوریدم فراز.دقیقی. || کشانیدن به جایی یا بسوی چیزی :
من او را به دامت فرازآورم
سخنهای چرب و دراز آورم.فردوسی. || پیش آوردن :
به ایشان رسی هیچ تندی مکن
نخستین فرازآر شیرین سخن.فردوسی.نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فرازآور و بربط بنواز.منوچهری. || فرودآوردن :
بازگرد از بد و بر نیک فرازآر سرت
به خرد کوش ، چو دیوان چه دوی باز فراز؟ناصرخسرو. || پدید آوردن :
ز مرده تن زنده آری فراز
پدید آوری مرده از زنده باز.اسدی. || برآوردن و بالا کشیدن :
چو دلو آبی از چَه ْ نیارد فراز
رسن خواه کوتاه و خواهی دراز.نظامی.رجوع به فراز شود.

فرهنگ معین

( فراز آوردن ) ( ~ . وَ یا وُ دَ ) (مص م . ) ۱ - آوردن ، پیش آوردن . ۲ - یافتن ، به دست آوردن . ۳ - فراهم آوردن ، گرد کردن .

فرهنگ فارسی

( فراز آوردن ) ( مصدر ) ۱ - پیش آوردن آوردن ۲ - یافتن حاصل کردن ۳ - فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن : فراز آورد گونه گون سیم و زر ۴ - کشانیدن به جایی یا بسوی چیزی ۵ - فرود آوردن ۶ - پدید آوردن ۷ - بالا کشیدن بر آوردن .

ویکی واژه

آوردن، پیش آوردن.
یافتن، به دست آوردن.
فراهم آوردن، گرد کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال راز فال راز فال زندگی فال زندگی فال قهوه فال قهوه