شنگینه

لغت نامه دهخدا

شنگینه. [ ش َ گی ن َ / ن ِ ] ( اِ ) گواز. چوبی که خر و گاو بدان رانند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
اگر با من دگر کاوی خوری ناگه
بسر بر تیغ و بر پهلوی شنگینه.فرالاوی.شنگینه بر مدار ز چاکر
تا راست باشد او چو ترازو.لبیبی.|| چنبه و چوب گنده ای که پس در اندازند. ( ناظم الاطباء ). چوبی باشد که از پس در افکنند تا در قوی باشد. ( فرهنگ اسدی ) ( فرهنگ نظام ). گواز. ( اوبهی ). || چوبی باشد که زنان چون جامه شویند بدان کوبند. ( یادداشت مؤلف ). چوب گازران بود که بر جامه کوبند. ( نسخه فرهنگ اسدی ).

فرهنگ معین

(شَ نَ یا نِ ) (اِ. ) ۱ - چوب دستی که چارپایان را به وسیلة آن رانند. ۲ - چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست وشو با آن کوبند، کدین .

فرهنگ عمید

۱. چوبی که چهارپایان را با آن می رانند: اگر با من دگر کاوی خوری ناگه / به سر بر تیغ و بر پهلوی شنگینه (فرالاوی: شاعران بی دیوان: ۴۲ ).
۲. چوبی که گازران جامه را در وقت شستن با آن می کوبند، کدین، کدینه، کوبین.

ویکی واژه

چوب دستی که چارپایان را به وسیلة آن رانند.
چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست وشو با آن کوبند؛ کدین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال حافظ فال حافظ