شطاح

لغت نامه دهخدا

شطاح. [ ش َطْ طا ] ( ع ص ) گستاخ و فحاش و بیشرم. ( از فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). || شهوت پرست. ( ناظم الاطباء ). || کسی که شطحیات گوید. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(شَ طّ ) [ ع . ] (ص . ) گستاخ .

فرهنگ عمید

۱. گستاخ، بی شرم.
۲. (تصوف ) کسی که شطحیات می گوید.

فرهنگ فارسی

گستاخ، بی شرم، سخنان خلاف شرع یاظاهراخلاف شرع

ویکی واژه

گستاخ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم