سفین

لغت نامه دهخدا

سفین. [ س َ ] ( ع اِ ) کشتی. سفن ، سفاین. ( مهذب الاسماء ). کشتی. ( دهار ). || ( ص ) تراشیده و صیقل کرده :
هرکجا باغی بود آنجا بود آواز مرغ
هرکجا مرغی بود آنجا بود تیر سفین.منوچهری.

فرهنگ معین

(سَ فِ ) [ ع . ] (ص . ) شکافنده .

فرهنگ فارسی

( صفت ) شکافنده چوب شکاف ( تیر ) .
کشتی یا تراشیده و صیقل کرده

ویکی واژه

شکافنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال جذب فال جذب فال راز فال راز