لغت نامه دهخدا
چو بلبل سرایان چو گل تازه روی
زشوخی درافکنده غلغل به کوی.سعدی. || نغمه سرائی کنان. ( برهان ) ( آنندراج ). در حال سَراییدن :
به مسجد درآمد سرایان و مست
می اندر سر و ساتگینی بدست.سعدی.
سرایان. [ س َ ] ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان بخش حومه شهرستان فردوس. دارای 3246 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، زعفران ، پنبه ، زیره و باغات و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. مزارع انجیربر، زاهد جلال ، کلاته محمد عبداﷲ، کلاته یوسف شاه ولی ، کلاته ٔموسی جزء این قصبه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). نام جائی است در خراسان. ( برهان ) ( آنندراج ).
سرایان. [ س َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان فردوس که در جنوب خاوری فردوس واقع و محدود است از طرف خاور به دهستان نیم بلوک ، از باختر و جنوب به دهستان سه قلعه و از شمال به دهستان مصعبی. این دهستان از سه آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن 3348 تن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).