زندگی کردن

ویکی واژه

زندگی‌کردن
دارا بودن فعالیت‌های متعلق به موجود زنده، مانند سوخت‌وساز، رشدونمو.
گذراندن عمر، بسر بردن، زندگانی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم