رونویس

لغت نامه دهخدا

رونویس. [ ن ِ ] ( اِ مرکب ) مُستَنسَخ. سواد. ( یادداشت مؤلف ). نسخه. کپیه. سواد و با کردن و شدن مستعمل.
- رونویس کردن ؛ نسخه برگرفتن. از روی نوشته ای نوشتن.
|| ( نف مرکب ) به جای کلمه ثبات پذیرفته شده است. ( لغات فرهنگستان ). مُستَنسِخ.

فرهنگ عمید

۱. کسی که از روی نوشته ای نسخه برداری می کند.
۲. (اسم ) = رونوشت

فرهنگ فارسی

رونوشت برداشتن ازنوشته دیگری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال ارمنی فال ارمنی فال شمع فال شمع