خطاکار

لغت نامه دهخدا

خطاکار. [ خ َ ] ( ص مرکب ) اشتباه کننده. سهوکننده. || گنه کار. بزهکار. عاصی. ( ناظم الاطباء ). خاطی. مجرم. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بگفت ای نگون بخت بدبخت زن
خطاکار ناپاک ناپاک تن.؟ ( قصص الانبیاء جویری ص 77 ).من با تو چونیستم خطاکار
خود را بخطا کنم گرفتار.نظامی.

فرهنگ عمید

کسی که مرتکب خطا شده است، بزه کار.

فرهنگ فارسی

اشتباه کننده سهو کننده

دانشنامه عمومی

خطاکار ( انگلیسی: The Blunderer ) رمانی مهیج از پاتریشا های اسمیت است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم