خشم‌آلود

لغت نامه دهخدا

( خشم آلود ) خشم آلود. [ خ َ / خ ِ ] ( ن مف مرکب ) غضبناک. خشمناک. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خشمگین. غضب آلود. مغضب. ( یادداشت بخط مؤلف ) : روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود. ( تاریخ بیهقی ).
قلاده نیم گسل گشت و شیر خشم آلود.اثیرالدین اخسیکتی.وحشی تیزچنگ خشم آلود
کز دم آتشین برآرد دود.نظامی.

فرهنگ عمید

( خشم آلود ) خشمناک، غضبناک، برآشفته.

فرهنگ فارسی

( خشم آلود ) ( صفت ) غضبناک خشمناک .
غضبناک خشمناک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم