یکدسته

لغت نامه دهخدا

یکدسته. [ ی َ /ی ِ دَ ت َ / ت ِ ] ( ص نسبی ) صاحب یک دست. ( یادداشت مؤلف ). || از یک نوع. از یک سنخ. یکدست. متلائم. ( یادداشت مؤلف ). || هموار. یکنواخت.( یادداشت مؤلف ) : یکی از جمله بلاغت آن است که شاعر بیت های قصیده متلائم گوید یعنی یکدسته و هموار گوید و چنان کند که میان بیت و بیت تفاوت بسیارنبود به عذوبت و صفت. ( ترجمان البلاغه رادویانی ).

فرهنگ فارسی

صاحب یک دست از یک نوع
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت