یازش. [ زِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از یازیدن. قصد و آهنگ و اراده. ( برهان ) ( آنندراج ). تمایل. توجه. گرایش. ( یادداشت مؤلف ) : نه دراز ودراز یازش او امل خصم را کند کوتاه.ابوالفرج رونی ( از فرهنگ سروری ).|| حرکت و جنبش. ( رشیدی ) ( سروری ). || نمو و بالیدگی. ( برهان ) ( آنندراج ). || درازی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( سروری ). || تمطی. تمدد. کش و قوس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).