کورت

لغت نامه دهخدا

کورت. ( اِ ) کوزه گردن باریک را گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). این صورت در جهانگیری و رشیدی نیامده ، ظاهراً «کوزه » را «کورة» خوانده اند. ( حاشیه برهان چ معین ).
کورت. [ رَ ] ( معرب ، اِ ) کورة. بلد. بلده. شهر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): ولایت پارس پنج کورت است هر کورتی به پادشاهی که نهاد آن کورت به آغاز او کرده است بازخوانده اند... و هر کورتی از این پنج کورت چند شهر و نواحی است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 121 ). و از آثار وی [ کیقباد ] آن است که در ولایتها قسمت حدود کرد و کورتها کرد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 40 ). و رجوع به کورة ش-ود.

فرهنگ فارسی

کوره .بلد . بلده . شهر

دانشنامه عمومی

کورِت ( به انگلیسی: Curette ) ابزاری قاشق مانند جهت تراشیدن بافت ها یا بافت برداری است.
• کورِت استخوانی: جهت برداشتن نکروز استخوان و تراشیدن مغز استخوان به کار می رود.
• کورِترَحِمی: ابزاری جهت تراشیدن آندومتر و محتویات رَحِمی است. جهت تراشیدن رَحِم ( کورتاژ ) و نمونه برداری از بافت پوشانندهٔ رَحِم، جهت ارسال به آزمایشگاه مورد استفاده قرار می گیرد.
• کورِت پوستی: جهت تراشیدن پوست، مورد استفاده قرار می گیرد.
• کورِت گوش: جهت تخلیه و تراشیدن بافت های گوش درونی به کار می رود.

ویکی واژه

کوتاه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم