کماله

لغت نامه دهخدا

کماله. [ ک ُ ل َ / ل ِ ] ( اِ )ابریشم کج را گویند و آن ابریشم فرومایه است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کماله بمعنی کج ( کژ ) مقابل راست را به معنی «کژ» که معرب آن قز است گرفته اند. و امروز نیز «چماله » به همین معنی استعمال می شود و فرهنگ نویسان «کج » را در معنی کلمه به معنی کج ابریشم گرفته اند. ( حاشیه برهان چ معین ). کج. کژ. مقابل راست. ( فرهنگ فارسی معین ) :
باز قوی شد به باغ دختر نرگس
دست شده سست و پای گشته کماله.ناصرخسرو.
کماله. [ ک َ ل ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اورامان است که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و 180 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ معین

(کُ لِ ) (اِ. ) ۱ - کج ، کژ، ابریشم کم بهاء. ۲ - کج ، مقابل راست .

فرهنگ عمید

کج، کوله: باز قوی شد به باغ دخترکش را / دست شده سست و پای گشته کماله (ناصرخسرو: ۴۱۶ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کج کژ مقابل راست : ( باز قوی شد بباغ دختر نرگس دست شده سست و پای گشته کماله ) . ( ناصر خسرو ) توصیح فرهنگ نویسان کج و کژ مزبور را بمعنی ابریشم گرفته کماله را ابریشم فرومایه معنی کرده اند .
ابریشم کج را گویند و آن ابریشم فرومایه است . یا کج . کژ. مقابل راست .

فرهنگستان زبان و ادب

{gastrula} [زیست شناسی] ساختاری فنجانی شکل در فرایند تشکیل جنین که از یک ردیف یاخته در اطراف و یک حفرۀ پر از مایع در مرکز تشکیل شده است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال قهوه فال قهوه فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال آرزو فال آرزو