کفس

لغت نامه دهخدا

کفس. [ ک َ ف َ ] ( ع اِمص ) کژی پای چنانکه سرهای پای سوی یکدیگر سپرد و راه رفتن برپشت پای از جانب انگشت خود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کفساء بودن. ( از اقرب الموارد ). || کژی سینه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کژی پای چنانکه سرهای پای سوی یکدیگر سپرد و راه رفتن بر پشت پای از جانب انگشت خرد یا کژی سینه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال حافظ فال حافظ فال اعداد فال اعداد فال کارت فال کارت