کبریاء

لغت نامه دهخدا

کبریاء. [ ک ِ ] ( ع اِمص ) عظمت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بزرگی. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). تجبر. ( اقرب الموارد ). عظمت و ملک. ( لسان العرب ) ( اقرب الموارد ). و قیل : هی عبارة عن کمال الذات و کمال الوجود و لا یوصف بها الا اﷲ تعالی. ( لسان العرب ) ( اقرب الموارد ). کبریا. || بزرگواری.( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 81 ) ( السامی فی الاسامی ). بزرگ منشی. ( منتهی الارب ). و رجوع به کبریا شود.

فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (اِ. ) بزرگ منشی ، عظمت .

ویکی واژه

بزرگ منشی، عظمت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس استخاره کن استخاره کن فال عشقی فال عشقی