چکسه. [ چ َ س َ / س ِ ] ( اِ ) پارچه کاغذی را گویند که عطاران در آن مشک و عنبر و سفوف و سنون و زرو دارو وامثال آن پیچیده باشند و آن درهم شکسته شده باشد. ( برهان ). کاغذی را گویند که در میان آن مشک و عنبر و زرو دارو و سفوف و سنون و امثال آن نهاده بپیچند و آن را بهندی «پری » خوانند. ( جهانگیری ). پارچه کاغذی که مشک و عنبر و زر و دارو در آن پیچند. و به هندی «بری » گویند. ( رشیدی ). پارچه و کاغذ، برگ درخت که در آن دوا بسته و پیچیده باشند و به هندی آن را «بوریه »گویند. ( آنندراج ). کاغذی که زر و عنبر و مشک در آن پیچند. ( انجمن آرا ) ( غیاث ). پارچه کاغذی که در آن دوا و چیزهای دیگر پیچند. ( ناظم الاطباء ) : بنشست و یکی کاغذک چکسه برون کرد گرد آمده از کدیه به جوجو نه بمثقال.انوری ( از جهانگیری ). || نشیمن باز و باشه را نیز گفته اند. ( برهان ). نشینه باز را نامند و آن را چکس نیز گویند. ( از جهانگیری ) نشینه باز، مرادف چکس. ( رشیدی ). نشینه باز و باشه وچکس نیزگفته اند. ( انجمن آرا ذیل لغت چکس ). نشمین باز و باشه را نیز گفته اند. ( آنندراج ). نشیمن باز و و چرغ و شاهین و جز آن. ( ناظم الاطباء ) : عنان بمرکب توسن مده مگر به حساب به چکسه باز نیاید چو اوج گیرد باز.نزاری ( از جهانگیری ).نزاری اگر دیده باشی کسی که غماز را محرم راز کرد چنان دان که از قوم نصرانیان چلیپا کسی چکسه باز کرد.نزاری.و رجوع به چکس شود. || هرچیز که آن خرد و کوچک باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). هر چیز خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکس شود. || وقت اندک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکس شود.
فرهنگ معین
(چَ س ) (اِ. ) = چکس : آشیانه باز و مرغان شکاری . ( ~. ) (اِ. ) پارچة کاغذی که در آن دوا و چیزهای دیگر پیچند.
فرهنگ عمید
۱. کاغذی که عطار در آن مشک و عنبر یا داروی دیگر می پیچد. ۲. کاغذ در هم پیچیده و مچاله شده: بنشست و یکی کاغذکی چکسه برون کرد / حاصل شده از کدیه به جوجو نه به مثقال (انوری: ۶۷۱ ). ۳. ‹چکس› نشیمن باز و شاهین، لانه و آشیانه ای که برای پرندگان شکاری درست می کنند: عنان به مرکب توسن مده مگر به حساب / به چکسه بازنیاید چو اوج گیرد باز (نزاری: رشیدی: چکسه ).
ویکی واژه
چکس: آشیانه باز و مرغان شکا پارچة کاغذی که در آن دوا و چیزهای دیگر پیچند.