لغت نامه دهخدا
- پس گرفتن بایع سلعة را از مشتری و غیره ؛ بازگرفتن بایع متاع فروخته را از مشتری و ردّ بهای آن.
- پس گرفتن درس ِ طفل و غیره ؛ شنیدن معلم سبق خوانده و آموخته طفل را از طفل.
|| پاداش و بادافراه یافتن. بمکافات رسیدن.
- امثال :
از هر دست بدهی پس میگیری ، یا از هر دست دادی پس میگیری .