پر و پا. [ پ َ رُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) پا: پر و پام نجس شده. || پیش آمد : خوب پر و پائی برای فلان افتاده است. چنین پر و پائی برای هیچکس نیفتاده. || بنیان محکم. اساس استوار: گفته های او پر و پائی ندارد. - از پر و پا افتادن ؛ آمد و رفت قطع شدن : آخر شب مردم که از پر و پا افتادند مطالعه بهتر می توان کرد. - || سکوت و آرامش یافتن. - || بیطاقت شدن. رجوع به پر و پای و رجوع به پا و پر شود.
فرهنگ معین
(پَ رُ ) (اِمر. ) ۱- پا. ۲- پیش آمد ، از ~افتادن درمانده شدن . ،به ~ی کسی پیچیدن کنایه از: مزاحمت و دردسر ایجاد کردن برای کسی .
فرهنگ عمید
۱. پا. ۲. اساس و بنیان محکم. ۳. تاب وتوان، پایداری، پاوپر. ۴. فرصت و موقع مناسب: خوب پروپایی برایش افتاده.