پد. [ پ َ ] ( اِ ) سفیددار. غَرَب. درختی را گویند که هرگز بار ندهد. ( برهان ). پد. [ پ ُ ] ( اِ ) پود. حُراق. خف. بد.پیغَه. بَدَه. حَرّاقَه. چوب پوسیده باشد که آتش گیره کنند. ( برهان ). و آنرا پود نیز گویند : گر برفکند گرم دم خویش بگوگرد بی پود ز گوگرد زبانه زند آتش.منجیک.و رجوع به پده شود. پد. [ پ ِ ] ( اِ )مخفف پدر. ( برهان ).
فرهنگ معین
(پُ ) ( اِ. ) = پود. پده : چوب پوسیده که آن را آتش گیره کنند، حراق .
فرهنگ عمید
= بد bo(a )d درختی که میوه ندهد، مانند سفیدار، درخت بی بر.
فرهنگ فارسی
درخت بی بر، درختی که میوه ندهدمانندسفیدار ( اسم ) پدر مخفف پدر
ویکی واژه
پود، تار و پود، نخ نازک که در قالیبافی استفاده میگردد. پده: چوب پوسیده که آن را آتش گیره کنند، حرا. گاهی به صورت اصطلاح باستانی پت نیز مسموع میگردد. جا خوش کردن، ریشه دواندن، گره زدن. پِد باقلَدِ. ریشه دواند.