پازاج

لغت نامه دهخدا

پازاج. ( اِ ) پازاچ. ( رشیدی ). دایه شیردهنده. مرضعه. ( برهان ) :
بناز، مادر ایام طفل بخت ترا
بزرگ میکند اندر کنار چون پازاج.منصور شیرازی. || زنی که با زن نوزای همپائی و معاونت کند. ( رشیدی ). || ماما. ماماچه. ( برهان ). دایه ناف. مام ناف. ( جهانگیری ).قابله. ( دهار ) ( برهان ) :
گفته من حلال زاده طبع
نبوم هر خشوک را پازاج.سوزنی.

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - ماما، قابله . ۲ - زنی که به بچه شیر می دهد، دایه .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- دای. شیر دهنده مرضعه . ۲- زنی که با زن تازه زا همپایی و معاونت کند . ۳- ماما ماماچه دایه ناف قابله .
دایه شیر دهنده مرضعه

ویکی واژه

ماما، قابله.
زنی که به بچه شیر می‌دهد، دایه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال جذب فال جذب فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای