ونی

لغت نامه دهخدا

ونی. [ وَن ْی ْ ] ( ع مص ) سست شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ). مانده گردیدن و سست شدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سستی کردن در کارها. ( غیاث اللغات ). || گذاشتن. واگذاشتن. || برچیدن آستین را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پیوسته کردن. ( منتهی الارب ). || باران باریدن. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) ماندگی. ( غیاث اللغات ). || سستی. ( شرح نصاب ).
ونی. [ وَ نا ] ( ع اِمص ) ماندگی. || سستی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) مانده گردیدن و سست شدن.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وَنْی شود.
ونی. [ وِ نی ی / وُ نی ی ] ( ع مص ) مانده گردیدن و سست شدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

مانده گردیدن و سست شدن .

دانشنامه عمومی

ونی ( به فرانسوی: Veney ) یک کامین در فرانسه است که در Canton of Baccarat واقع شده است.
ونی ۳٫۴۵ کیلومترمربع مساحت و ۴۲ نفر جمعیت دارد و ۳۰۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان