وانگه

لغت نامه دهخدا

وانگه. [ گ َه ْ ] ( ق مرکب ) آنزمان. || بعلاوه :
وانگه بغلی نعوذ باﷲ
مردار در آفتاب مرداد.سعدی.

فرهنگ معین

(گَ ) (ق . ) بعلاوه ، وانگهی .

فرهنگ فارسی

۱ - و آن زمان . ۲ - بعلاوه وانگهی : (( رنگهای همه نیکو و بویها همه خوش و طمعها همه شیرین وانگه هر میوه صورتی نیکو دارد ).

ویکی واژه

بعلاوه، وانگهی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال ای چینگ فال ای چینگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت