واریز

لغت نامه دهخدا

واریز. ( اِمص مرکب ) عمل واریختن. رجوع به واریختن شود. انهدام. ریختن قسمتی از بنا یا چاه و قنات و نظایر آن. || تفریغ حساب. تسویه حساب.

فرهنگ معین

۱ - (اِمص . ) عمل ریزش یا ریختن . ۲ - ریختن پول به حساب .

فرهنگ عمید

۱. = * واریز کردن
۲. خراب شدن، خرابی.
* واریز کردن: (مصدر متعدی )
۱. ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص.
۲. (مصدر لازم ) فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار، خراب شدن: دیوار اتاق واریز کرده بود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) عمل واریختن . ۲ - تفریغ حساب تسوی. حساب . ۳ - فرو ریختن قمستی از بنا چاه قنات و غیره .

ویکی واژه

عمل ریزش یا ریختن.
ریختن پول به حساب بانکی و امثال آن.
دارید. پول واریز؟ پول دارید؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم