هبا کردن

لغت نامه دهخدا

هبا کردن. [ هََ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تباه کردن. نابود ساختن. ( ناظم الاطباء ). ضایع کردن. از بین بردن. هبا داشتن :
سیرت این چرخ کنون یافتم
بایدمان کرد بدین ره هباش.ناصرخسرو.اسب بچار صولجان گوی زمین کند هبا
طاق فلک بیا گند هم به هبای معرکه.خاقانی.ترک آورد زر و زن و فرزند و خانمان
و اسباب ملک و مال سراسر هبا کند.مظهر دهلوی ( از ارمغان آصفی ).|| ریزریز کردن. || ساییدن. || بخار کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(هَ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) تباه کردن ، نابود ساختن .

ویکی واژه

تباه کردن، نابود ساختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت