لغت نامه دهخدا
نیم کره. [ک ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) نصفی از کره زمین : نیم کره شمالی. نیم کره جنوبی.
- نیم کره مغز ؛ هر یک از دو قسمت چپ و راست مغز. ( لغات فرهنگستان ).
نیم کره. [ک ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) نصفی از کره زمین : نیم کره شمالی. نیم کره جنوبی.
- نیم کره مغز ؛ هر یک از دو قسمت چپ و راست مغز. ( لغات فرهنگستان ).
(کُ رَ یا رِ ) (اِمر. ) هر نیمة کرة زمین که به وسیلة خط استوا جدا شده .
نصف کرۀ زمین که به وسیلۀ خط فرضی استوا جدا شده است: نیمکرۀ شمالی، نیمکرۀ جنوبی.
نصف کره، نصف کره زمین که بوسیله خط استواجداشود، قسمت شمالی رانیمکره شمالی وقسمت جنوبی را نیمکره جنوبی میگویند
نیمکُرِه (hemisphere)
در ریاضیات، نیمی از کره، حاصل از بریدن کره در طول یک دایرۀ عظیمهاش.
(نجوم و جغرافیا): هر یک از دو نیمه کره زمین که خط استوا آن را تقسیم میکند.
(ریاضی): حجمی که از نصف کردن کُره با صفحه گذرنده از هر یک از قطرهایش بدست میآید.