نقاوه

لغت نامه دهخدا

نقاوه. [ ن َ / ن ُ وَ / وِ ] ( از ع ، اِ ) برگزیده و خلاصه. ( غیاث اللغات ). گزیده. پسندیده. نقوه. بهین چیزی. خیار مال. بهترین چیز. ( یادداشت مؤلف ) : خراسان که خلاصه بیضه دولت و نقاوه مملکت است بدو ارزانی داشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 38 ).

فرهنگ معین

(نُ وَ یا وِ ) [ ع . نقاوة ] (اِ. ) برگزیده ، منتخب .

فرهنگ عمید

خلاصه و برگزیدۀ چیزی، برگزیده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) برگزیده منتخب : نخبه و نقاوه کل ما هو موجود ( رسول ص ) .
بر گزیده ٠ خلاصه ٠

ویکی واژه

نقاوة
برگزیده، منتخب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت