نظر دادن

لغت نامه دهخدا

نظر دادن. [ ن َ ظَ دَ ] ( مص مرکب ) رای خود اظهار کردن. ( یادداشت مؤلف ). اظهار نظر کردن. ابراز عقیده کردن. || تخفیف دادن در خراج : سلطان به سخن او التفات نکرد و فرمود که من ایشان را [ سلجوقیان را ] نظر ندهم که مرا از امثال ایشان اندیشه تواند بود. ( راحةالصدور راوندی ). نظر خواست از خراج سیستان و موفق نظر بداد هزارهزار درم. ( تاریخ سیستان ). رجوع به نظر شود.

فرهنگ معین

( ~. دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) اظهار عقیده کردن ، عقیدة خود را بیان کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - اظهار نظر کردن عقیده خود را درباره مسئله ای بیان کردن . ۲ - مهلت دادن واگذاشتن : سلطان بسخن او التفات نکرد و فرمود که من ایشان را نظر ندهم .

ویکی واژه

suggerire
اظهار عقیده کردن، عقیدة خود را بیان کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ای چینگ فال ای چینگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال فرشتگان فال فرشتگان