منخفض

لغت نامه دهخدا

منخفض. [ م ُ خ َ ف ِ ] ( ع ص ) به نشیب افتاده و پست شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). افتاده و به نشیب افتاده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). فروداشته. فرونشسته. پست شده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || کوتاه.پست. قصیر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): هو ثمر نبات منخفض شبیه بمایکون بین الشجر والحشیش. ( ابن البیطار ذیل کلمه عنب الدب ) ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || به اصطلاح نحو و صرف ، دارای کسره. ( ناظم الاطباء ).
منخفض. [ م ُ خ َ ف َ ] ( ع اِ ) محل انحطاط. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ خَ فَ ) [ ع . ] (اِ. ) محل انحطاط .
(مُ خَ فِ ) [ ع . ] (اِفا. ) پست شده ، به نشیب افتاده .

فرهنگ فارسی

فرود آمده، به نشیب افتاده، پست شده
( اسم ) فرود آینده به نشیب افتاده پست شده .

ویکی واژه

پست شده، به نشیب افتاده.
محل انحطاط.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش استخاره کن استخاره کن فال مکعب فال مکعب فال لنورماند فال لنورماند