منتر. [ م َ ت َ ] ( اِ ) مأخوذ از سنسکریت ، کلام و آواز مؤثر. ( ناظم الاطباء ). || مأخوذ از اوستائی منثره ، به معنی کلام مقدس ، دعا. دعا و وردی که شخص را قادر به تصرف در اشیا و اشخاص می سازد. افسون. ( از فرهنگ فارسی معین ). - انتر و منتر ؛ معطل و حیران و سرگردان. گرفتار حیرت و اعجاب و شگفتی. ( از فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). - منتر کردن ؛ کسی را حیران و سرگشته و معطل و بی تکلیف گذاشتن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). - || کسی را مطیع اراده خود کردن و مسحور ساختن و از هر اقدامی بازداشتن. || ذکری که مرتاضین برای دفع گزند گزندگان می سرایند. ( ناظم الاطباء ). منتر. [ م ُ ت َرر ] ( ع ص ) اسب تیزرو. ( منتهی الارب ) یابوی تیزدو. ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(مَ تَ ) [ سنس . ] (اِ. ) ۱ - افسون ، کلام مؤثر. ۲ - ذکری برای رام کردن و دفع گزند جانور درنده . ۳ - (عا. ) مسخره کرده شده .
فرهنگ عمید
۱. [عامیانه] مورد تمسخر و استهزا. ۲. [عامیانه] معطل. ۳. (اسم ) افسونی که برای رام کردن جانوران گزنده و درنده بخوانند. * منتر کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه] ۱. مسخره کردن. ۲. معطل کردن.
فرهنگ فارسی
افسون، افسونی که برای رام کردن جانوران گزنده ودرنده بخوانند ، منترکردن: رام کردن، مطیع کردن، مسخره کردن ۱ - ( اسم ) دعا و وردی که شخص را قادر بتصرف در اشیائ میسازد افسون . ۲ - ( صفت ) مسحور افسون شده ۳ - دست انداخته مسخره شده . اسب تیز رو . یا بوی تیز دو .
ویکی واژه
افسون، کلام مؤثر. ذکری برای رام کردن و دفع گزند جانور درنده. مسخره کرده شده.