مناقب

لغت نامه دهخدا

مناقب. [ م َ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَنقَبَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). اوصاف حمیده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ منقبت. خصال نیک. سجایای پسندیده. مقابل مثالب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). صفات و هنرها که موجب ستودگی باشد : این دولت بزرگ را آن اثر ومناقب بوده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91 ). و محاسن و مناقب پنهان ماند. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 103 ).
قلم ساز اززبان خویش و بنویس
بر این نامه مناقب یا مخازی.ناصرخسرو.محامد و مناقب ایشان به طبع محبوب است. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 850 ).
امیر عالم عادل محمدبن حسن
که بر مناقبش از چرخ حمد و تحسین است.
ابوالفرج رونی ( دیوان چ چایکین ص 127 ).
شرح مآثر و مناقب او دراز است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 88 ).
شگفت نیست از این طبع سست کژ که مراست
همه مناقب تو راست آمد و محکم.مسعودسعد.مناقب خاندان مبارک شاهنشاهی را شرحی و بسطی داده شود. ( کلیله و دمنه ). دولت میمون را... فضایل و مناقب بسیار است. ( کلیله و دمنه ). مناقب این پادشاه بی نهایت است. ( کلیله و دمنه ). آنچه توحیدو عدل و عصمت انبیاء و مناقب آن مصطفی ( ص ) باشد در دل و جان گیرند. ( کتاب النقض چ محدث ص 75 ).
مجموع مکارم و معالی
قانون مفاخر و مناقب.انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 35 ).خرد نداند گفتن مناقب تو که چند
فلک نیارد گفتن بزرگی تو که چون.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 276 ).
گوش این چرخ از مناقب تو
چون صدف پر ز در مکنون باد.جمال الدین عبدالرزاق ( ایضاًص 397 ).بازپرسید تا مناقب او
مویه گر بر چه راه می گوید.خاقانی.به هر خطه که می رسد خطبه مناقب و فایحه جهانداری و فاتحه فضل الخطاب می سازد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 53 ). خادم همه دهان به جواهر مناقب حضرت علیا انباشته دارد. ( منشآت خاقانی ایضاً ص 204 ).
منم که بر رخ گیتی چوروز مشهور است
همه فضایل جد و مناقب پدرم.ظهیر فاریابی.چه مناقب او در همه جهان چون ثواقب درخشان بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 308 ). مناقب و مآثر خداوند خواجه جهان... مشرف داراد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 11 ). آثار محموده اوبر صحایف اعمال سر دفتر مناقب ستوده. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 47 ). مجد و بزرگواری به مناقب و مآثر او مطرز شد. ( لباب الالباب ایضاً ص 24 ). شرح مناقب و کرامات آن حبر کریم در تحت وصف نیاید. ( ترجمه رساله قشیریه چ فروزانفر ص 3 ). شرح مناقب او چون توان کرد. ( ترجمه رساله قشیریه ایضاً ص 4 ).

فرهنگ معین

(مَ قِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ منقبت .

فرهنگ عمید

= منقبت

فرهنگ فارسی

جمع منقبت
( اسم ) جمع منقبت ۱ - آنچه موجب ستودگی گردد از خصلتهای نیک و هنرها : [ و فضایل ذات بزرگ و مناقب خاندان مبارک شاهانشاهی را شرحی و بسطی داده شود . ] ( کلیله . مصحح مینوی . ۲ ) ۱٠ - اصطلاحا [ مناقب ] برای مدایح ایمه شیعه و [ فضایل ] برای مداحان خلفای راشدین بکار رفته

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] مناقب عنوانی است برای کتاب هایی که فضائل پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام را بیان می کنند.

ویکی واژه

جِ منقبت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تک نیت فال تک نیت فال انگلیسی فال انگلیسی