معاون

لغت نامه دهخدا

معاون. [ م ُ وِ ] ( ع ص ) یاری کننده. دستگیر و مددگار و معین و یاور. ( ناظم الاطباء ). یاری گر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- معاون جرم ؛ آن که محرک عامل اصلی جرم ( مباشر فعل جرم ) است و یا با علم در تهیه مقدمات یا در لواحق جرم کمک و تسهیل در اجرای جرم کند و بطور کلی آن که کمک عالمانه به مباشر جرم کند بدون مباشرت. ( از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به ترکیب «معاونت در جرم » ذیل معاونت شود.
|| در اصطلاحات اداری ، عضو مقدم پس از رئیس اداره را گویند که او را یاری می دهد و عندالاقتضا نیابت او را دارد. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). کسی که در وزارتخانه یا اداره. مقام او پس از وزیر و یا رئیس قرار دارد و در اداره امور وزارتخانه یا اداره ، یاور و مددگار وزیر یا رئیس است.
معاون. [ ] ( ع اِ ) گویا جمع چیزی است مانند معونة یا غیرآن : کان ابی [ ای ابوالعتاهیه ] لایفارق الرشید فی سفر و لاحضر الا فی طریق الحج و کان یجری علیه فی کل سنه خمسین الف درهم سوی الجوائز و المعاون ( الاغانی 3:153، یادداشت های قزوینی ج 7 ص 108 ).
- دیوان معاون ؛ یکی از ادارات حکومتی بنی عباس بوده است ولی مقصود از آن را تاکنون درست نفهمیده ام و در تجارب الامم مکرر این اصطلاح را دارد. ( یادداشت های قزوینی ج 7 ص 109 ) : کان الی والدی الحسن بن عبیداﷲ دیوان الرسائل و دیوان المعاون و جملةالدواوین التی کانت الیه فی ایام وزارة ابیه للمعتضد فامر عبیداﷲ ابنه ان یستخلف اباالحسین بن ثوابة علی دیوان الرسائل و دیوان المعاون. ( معجم الادباءچ مرجلیوت ج 2 ص 417 و 418 ).
|| منصبی و وظیفه ای بوده است که ندانستم چیست : والیه معاون بغداد و سائره... ( حمزه اصفهانی ص 231، یادداشت های قزوینی ج 7ص 109 ).

فرهنگ معین

(مُ وِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - یاری کننده . ۲ - کسی که مقامش در وزارتخانه یا اداره پس از وزیر یا رییس است .

فرهنگ عمید

۱. دستیار.
۲. (صفت ) کمک کننده، یاری کننده.

فرهنگ فارسی

کمک کننده، یاری کننده، دستیار
( اسم ) ۱ - یاری کننده کمک کننده ۲ ٠- کسی که مقامش در و زارت خانه یا اداره بالافاصله پس از و زیر یا رئیس است و جانشین و زیر یا رئیس محسوب میگردد جمع : معاونین . یا معاون . جرم . کسی که در اعمال مقدماتی و منضمات حرم به مجرم یاری کند .

ویکی واژه

assistente
یاری کننده.
کسی که مقامش در وزارتخانه یا اداره پس از وزیر یا رییس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم