مصاع

لغت نامه دهخدا

مصاع. [ ] ( ع اِ ) زعرور است. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به زعرور شود.
مصاع. [ م ِ ] ( ع مص ) مماصعت. جدال کردن. ( یادداشت مؤلف ). به یکدیگر شمشیر زدن. جنگ کردن. با هم کشش کردن و پیکار و خصومت نمودن. مماصعة. ( منتهی الارب ). و رجوع به مماصعت شود.
مصاع. [ م َص ْ صا ] ( ع ص ) مرد سخت شمشیرزننده. مصع [ م َ ص ِ / م َ ].

فرهنگ معین

(مَ صَّ ) [ ع . ] (ص . ) مرد سخت شمشیر زننده .

ویکی واژه

مرد سخت شمشیر زننده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال انگلیسی فال انگلیسی فال اوراکل فال اوراکل فال شمع فال شمع