مصارف

لغت نامه دهخدا

مصارف. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مصرف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). محل صرف کردن. ( آنندراج ) ( غیاث ) : بعضی بر عامه سادات مقیم و مسافر و کافه متصوفه وارد و صادر وقف کردو ریع و ارتفاع آن چون سایر موقوفات و مسبلات ممالک به مصارف استحقاق و محال استیجاب صرف فرموده... ( از المعجم چ دانشگاه ص 12 ). و رجوع به مصرف شود. || مصرفها و خرجها. ( از ناظم الاطباء ). هزینه ها.
- مصارف بیجا ؛ خرجهای نامناسب و غیرلازم. ( ناظم الاطباء ). هزینه های غیرضروری.
- مصارف شادی ؛ خرج عروسی.
- مصارف ضروری ؛ خرجهای لازم و واجب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مصرف .

فرهنگ عمید

= مصرف

فرهنگ فارسی

جمع مصرف
(اسم ) جمع مصرف : و بعضی برعام. سادات مقیم ومسافر و کاف. متصوفه وارد و صادر وقف کرده و ریع و ارتفاع آن چون سایر موقوفات و مسبلات ممالک بمصارف استحقاق ومحال استیجاب صرف فرموده ...

ویکی واژه

جِ مصرف.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان