مسهد

لغت نامه دهخدا

مسهد. [ م ُ س َهَْ هََ ] ( ع ص ) بی خواب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بیدارکرده شده. ( غیاث ). بیدارشده. بیدار. بی خواب شده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
نوز نبرداشته ست مار سر از خواب
نرگس چون گشت چون سلیم مسهد.منوچهری.- مسهد کردن ؛ بیدار کردن :
کرداره سلیم ترین با عدوی خویش
آن است کاین سلیم مسهد کند همی.منوچهری.

فرهنگ معین

(مُ سَ هَّ ) [ ع . ] (ص . ) بیدار، کم خواب .

فرهنگ عمید

۱. کم خواب.
۲. بی خواب، بیدار مانده.

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) بیدار شده . ۲ - ( صفت ) بیدار 

ویکی واژه

بیدار، کم خواب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تماس فال تماس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال حافظ فال حافظ