لغت نامه دهخدا مستنجم. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) طلب روشنائی کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). و رجوع به استنجام شود. || روشن. ( غیاث ) ( آنندراج ). تابیده و افروخته : دود پیوسته هم از هیزم بودکی ز آتشهای مستنجم بود.مولوی ( مثنوی ).