مستطیع. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استطاعة. صاحب استطاعت و صاحب قدرت. ( غیاث ) ( آنندراج ). قادر. توانا. توانگر. باتوان. رجوع به استطاعة شود. || واجب الحج. آنکه مال و توانائی وی به حدی باشد که حجةالاسلام بر او واجب شود. رجوع به حج شود.
فرهنگ معین
(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد.
فرهنگ عمید
توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد.
فرهنگ فارسی
توانگر، کسی که استطاعت وتوانایی دارد ( اسم ) ۱- آنکه دارای استطاعت وتوانایی است . ۲ - متمول .۳- آنکه مالش بحد نصاب حج بیت الله رسیده .