مزرعه

لغت نامه دهخدا

( مزرعة ) مزرعة. [ م َ رَ / رُ / رِ ع َ ] ( ع اِ ) کشتزار. ج، مزارع. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). کلاته. ( نصاب چ برلن ص 9 ): الدنیا مزرعة الاَّخرة. ( حدیث، امثال و حکم ج 1 ص 247 )

فرهنگ معین

(مَ رَ عِ ) [ ع. مزرعة ] (اِ. ) کشتزار. ج. مزارع.

فرهنگ عمید

جای کشت وزرع، کشتزار.

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان حاجیلو شهرستان همدان. دارای ۸۶٠ تن سکنه. محصول: غلات انگور حبوبات صیفی لبنیات. صنایع دستی: قالیبافی.
کشتزار، جای کشت و زرع، مزارع جمع
( اسم ) محل کشت و زرع کشت زار: از هبوب عواصف مهابت غازیان و عبور سیلاب سیاست سپاه گیتی ستان قریب هفتصد قصبه و مزرعه و دیر عرص. نهب و تاراج گشت. جمع: مزارع. ۲ یا مزرع. خاک. ۱ - زمین. ۲ - جسد انسان و حیوان. ۳ - قبر گور. یا مزرع. دانه سوز. دنیا عالم.
دهی در شرهستان بندر عباس

فرهنگستان زبان و ادب

{farm} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] قطعه ای از زمین که برای کشاورزی به کار گرفته شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم