مراجع. [ م َ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مرجع. ( منتهی الارب ). رجوع به مَرجَع شود. مراجع. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) زن که به موت شوی به خانه پدر و مادر خود بازگردد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). در اقرب الموارد بدین معنی «راجع» و در متن اللغة راجع و مُرجِع آمده است. || رجوع کننده. مراجعه کننده. ج ، مراجعین ، مراجعان. کسی که از پی کاری آمده است. || مراجعت کننده. بازگردنده. ج ، مراجعین ، مراجعان.
فرهنگ معین
(مُ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) در تداول فارسی به معنای مراجعه کننده ، رجوع کننده . ج . مراجعین . (مَ جِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مرجع . ، ~ تقلید مجتهدانی که مردم از آنان در احکام شرعی تقلید کنند. ، ~ قانون منابعی که قوانین از آن ها اقتباس و استنباط شده است . ، ~قانونی مؤسسات و اداراتی که بر طبق قانون برای مراجعة افراد به منظور تنظیم روابط افراد با هم
فرهنگ عمید
= مرجع رجوع کننده.
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱- زنیکه پس از مرگ شوهر بخان. اقوام خویش بازگردد . ۲- مراجعه کننده رجوع کننده جمع : مراجعین .
فرهنگستان زبان و ادب
{bibliography , references} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] سیاهه ای از کتاب ها و مقالات و سایر منابع که در نوشته ای مورد استناد قرار می گیرند متـ . مآخذ
ویکی واژه
جِ مرج در تداول فارسی به معنای مراجعه کننده، رجوع کننده. مراجعین. ~ تقلید مجتهدانی که مردم از آنان در احکام شرعی تقلید کنند. ؛ ~ قانون منابعی که قوانین از آنها اقتباس و استنباط شده ~قانونی مؤسسات و اداراتی که بر طبق قانون برای مراجعة افراد به منظور تنظیم روابط افراد با همدیگر و روابط افراد با دولت تأسیس شدهاند.