محت

لغت نامه دهخدا

محت. [ م َ ] ( ع ص ) صلب و سخت از هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || روز گرم. ( منتهی الارب ). یوم محت ؛ روزی سخت گرم. ( مهذب الاسماء ). || مرد خردمند. || مردتیزخاطر. ج ، مُحوت ، مُحَتاء. ( منتهی الارب ). || خالص و بی آمیغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
محت. [ م َ ]( ع مص ) خشمناک کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - صلب و سخت از هر چیز. ۲ - روز گرم . ۳ - خردمند تیز خاطر. ۴ - خالص از هرچیز.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - صلب و سخت از هر چیز . ۲ - روز گرم . ۳ - خردمند تیز خاطر . ۴ - خالص از هر چیز بی آمیغ .
خشمناک کردن

ویکی واژه

صلب و سخت از هر چیز.
روز گرم.
خردمند تیز خاطر.
خالص از هرچیز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال امروز فال امروز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال لنورماند فال لنورماند